... و بـايـد رفـت !
هـمـه چـيـز بـه پـايـان رسـيـد ...!
آري وقـت رفـتـن اسـت
وقـت سـفـر کـردن و دل کـنـدن
وقـت جـدايـي ...
پـاي رفـتـن نـيـسـت
امـا بـايـد رفـت
رفـت و مـقـصـد را جـسـت
نـمـي دانـم بـه کـدامـيـن سـو مـي روم !
امـا مـي روم
بـايـد ادامـه داد
هـنـوز مـانـده ...
مـسـيـر طـولانـي و مـقـصـد دور
هـم شـادم و هـم غـمـگـيـن !
شـادم از پـايـان و غـمـگـيـنـم از پـايـان !
کـولـه بـارم را بـسـتـه ام
آمـاده ي سـفـر ...
امـا دل کـنـدن دشـوار اسـت از عـزيـزان
رسـم روزگـار ايـن اسـت
جـدايـي از کـسـانـي کـه دوسـتـشـان داري ...
سـخـت اسـت امـا چـاره اي نـيـسـت !
دلـم بـراي هـمـه تـنـگ مـي شـود
رفـتـن اجـبـاريـسـت !
مـانـدن بـعـيـد !
تـنـهـا بـايـد رفـت و سـفـر کـرد
تـنـهـا بـايـد ادامـه داد
آري مـي روم
" خـدا نـگـهـدار "